اختلال سوگ چه علائمی دارد؟
اختلال سوگ چیست؟
از دست دادن کسی که او را دوست میداریم قلب و زندگی ما را از هم میپاشد و گویی همانطور که ما به دنبال راهی برای درک این فقدان هستیم، زمان از پا میایستد. گریه میکنیم، بیشتر یا کمتر از قبل غذا میخوریم، نمیتوانیم بخوابیم و مدام به این فکر میکنیم که پس از این، بدون او چگونه به زندگی ادامه دهیم. همهی اینها یک روند سوگواری طبیعی است. ما حتی ممکن است به دنبال یک مشاور باشیم تا با درد فقدان خود کنار بیاییم. در واقع سوگ به تنهایی یک اختلال ذهنی نیست. در حالت عادی، بدون کمک مشاور و با گذشت زمان، علائم حاد و تضعیف کنندهی سوگ تا حد زیادی حل میشوند و ما به زندگی خود ادامه میدهیم.
علائم اختلال سوگ
اختلال سوگ در دسته اختلالات افسردگی قرار میگیرد. فردی که به تازگی سوگوار شده است حالات و افکاری شامل بیقراری، احساس پوچی و ملال، خشم و نفرت ناشی از فقدان، بیخوابی، کاهش میل جنسی، کاهش وزن، اختلال در توجه و حافظه، از دست دادن میل به زندگی، نشخوار فکری و اشتغال ذهنی شدید نسبت به فرد متوفی، نپذیرفتن مرگ او، درد روانی شدید، بیحسی و کرختی، مقصر دانستن خود در مرگ او، دوری از عواملی که او را به یاد عزیز ازدسترفته میاندازد، تمایل به مرگ برای پیوستن به عزیز از دست رفته، بیاعتمادی به دیگران، احساس تنهایی، سردرگمی در مورد هویت شخصی و بیعلاقگی به آینده را تجربه میکند.
علاوه بر نشانههای یاد شده، احتمال بروز توهمهای دیداری و شنیداری مانند شنیدن صدای فرد از دست رفته یا تصور دیدن او، علائم جسمانی مانند دردهای قلبی و گوارشی و همچنین افزایش مصرف سیگار و مشروبات الکی نیز در بین این بیماران وجود دارد.
برخی از نشانگان اختلال سوگ با افسردگی اساسی مشترک است از جمله نشانههای غم عمیق، گریههای پیدرپی و افکار خودکشی اما از لحاظ زمان شکلگیری، عوامل آشکارکننده و محتوای افکار متمایزند. در اختلال سوگ عزتنفس دست نخورده میماند اما در افسردگی اساسی خودپنداره منفی متداول است.
محتوای افکار در اختلال سوگ بیشتر بر شخص ازدسترفته و پیوستن به او متمرکز است اما فرد بیشتر درگیر افکار منفی نسبت به خود است، خود را موجودی بی ارزش میداند که سزاوار زندگی نیست و از آنجا که انگیزه و توانایی تغییر شرایط روانی ناشی از افسردگی را ندارد، ممکن است افکار خودکشی داشته باشد. افسردهها بهطور مداوم در سرتاسر روز احساس غمگینی و دلتنگی دارند ولی در سوگ زمانی که به یاد متوفی میافتند علایم افزایش پیدا میکند و ممکن است در ساعاتی از روز خوب باشند. 10 تا 25 درصد افراد سوگوار ممکن است دچار افسردگیهای شدید شوند که درمان این افراد الزامی است.
اختلال دیگری که ممکن است با سوگ پیچیده اشتباه گرفته شود، اختلال استرس پس از سانحه است. در اختلال استرس پس از سانحه، برانگیختگی بیش از حد ناشی از یادآوری حادثه آسیبزا و تمرکز بر روی خود حادثه و صحنه مرگ به جای تمرکز بر فرد از دسترفته است. فرد مبتلا به اختلال پس از سانحه، درگیر خاطرات مثبتی که با فرد از دست رفته داشته، نیست، در حالیکه معمولاً مبتلایان به اختلال سوگ، همه خاطرات عزیز ازدسترفتهشان را، اعم از مثبت و منفی، بارها در ذهن خود مرور میکنند.
البته ممکن است فرد در هنگام از دست دادن یکی از عزیزان به طور همزمان به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و افسردگی اساسی یا اختلال استرس پس از سانحه مبتلا شود.
غم از دست دادن
تمرکز شدید بر فقدان و یادگارهای فرد از دست رفته
اشتیاق و رنچ شدید نسبت به فرد از دست رفته
مشکلات در پذیرش مرگ فرد
انزوا یا بی حسی
احساس تمایل یا شیفتگی نسبت به غم
عدم توانایی در لذت بردن از زندگی
افسردگی یا ناراحتی عمیق
روبرویی با مشکلات در زندگی روزمره
دور شدن از فعالیتهای اجتماعی
احساس پوچی، بی معنایی و بی هدفی
کج خلقی یا زودرنجی
عدم اعتماد به دیگران
پیشگیری از بروز اختلال سوگ
برای هر کسی تجربه سوگ با غم و اندوه همراه است. ناراحتی در مقابل مرگ و ترک عزیزان فرآیند بهنجار و طبیعی است که اگر از حد طبیعی خارج شود، سبب اختلال میشود. با رعایت نکات زیر میتوان از میزان اندوه کاست و از ابتلا به اختلال سوگ پایدار و پیچیده و دیگر اختلالات ناشی از فقدان پیشگیری کرد:
عزاداری کردن
شرکت در مراسم خاکسپاری و عزاداری ضمن تخلیه هیجانی، از تنها ماندن فرد داغدیده جلوگیری میکند و باعث آرامش درونی او میشود.
صحبت کردن با نزدیکان
سرکوب کردن هیجانات، یکی از مهمترین ریشههای مشکلات روانی پس از سوگ است. افرادی که در بیان احساساتشان ناتوان هستند، بیشتر در معرض بیماری روانی پس از سوگ قرار میگیرند.
فاصله گرفتن از موقعیتهای تنشزا: بیتوجهی یا دلسوزی نامتناسب و درک نکردن شرایط فرد سوگوار توسط اطرافیان باعث ایجاد تنش برای فرد سوگوار میشود.
کنترل افکار منفی
برای خودداری از تداوم حس گناه و سرزنش خود و کنترل افکار منفی میتوان از کمک متخصص مشاور بهره برد.
تجربه موقعیتهایی با لذتهای کوچک: یادآوری و پذیرش اینکه زندگی ادامه دارد و با آزار خود و دریغ کردن شادیهای زندگی هیچ چیز تغییر نمیکند. دیدار دوستان و شرکت در مهمانیهای خانوادگی، سفر، تغذیه و خواب خوب و رابطه جنسی، همگی میتواند به گذار از مرحله افسردگی به پذیرش، یاریرسان باشند.
بازگشتن به زندگی روزمره: از سرگرفتن شغل و تحصیل و فعالیتهای سازنده، پس از دوره سوگواری. مانع غرق شدن در افکار ویرانگر میشوند. فعالیتهای مکمل دیگری مانند شرکت در برنامههای خیریه، میتواند در ایجاد احساس مثبت نسبت به خود و دنیا و بازگشت به زندگی عادی یاریرسان باشد.
درمان اختلال سوگ پیچیده؛ به سوگواران کمک کنید عزاداری کنند
افرادی که با اختلال سوگ پیچیده دست و پنچه نرم میکنند، به اندازه کافی برای از دست دادن عزیزانشان سوگواری نمیکنند، چرا که آنها با واقعیت فقدان آنها روبرو نشدهاند. مشغولیت با فرد از دست رفته و دوری از روابط و فعالیتهایی که خارج از این مشغولیت است، به آنها لذتی ناخودآگاه میدهد که باعث میشود در یک فرایند غم انگیز گیر کنند. آنها قطعاً احساسات دارند، اما احساساتشان بیشتر مبنی بر تمایل به زنده نگه داشتن فرد از دست رفته است تا پذیرش غم فقدان او.